کسی که خوی و نم زیر بغلش بسیار بدبو باشد. اذفر. ذفر. (منتهی الارب). اصن ّ: با زبان معنوی گل با جعل هر زمان گوید که ای گنده بغل. مولوی. - امثال: گنده بغل را چه سود عنبر و لادن ؟ میرزا ابوالحسن جلوه (از امثال و حکم ج 3 ص 1327)
کسی که خوی و نم زیر بغلش بسیار بدبو باشد. اَذفَر. ذَفِر. (منتهی الارب). اِصَن ّ: با زبان معنوی گل با جعل هر زمان گوید که ای گنده بغل. مولوی. - امثال: گنده بغل را چه سود عنبر و لادن ؟ میرزا ابوالحسن جلوه (از امثال و حکم ج 3 ص 1327)
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل که در 21000 گزی شمال باختری سرکوهه و 13000 گزی شوسۀ زاهدان به زابل واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 300تن است. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل که در 21000 گزی شمال باختری سرکوهه و 13000 گزی شوسۀ زاهدان به زابل واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 300تن است. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
گنده دماغ. متکبر. سرکش: تو گنده مغز شعری و او گنده مغز شرع با وی به گنده مغزی همچون ترازویی. سوزنی. با آن دو گنده مغز بود حشر آن کسی کز دست دیو خورده بود کوکنار و بنگ. سوزنی (دیوان چ 1338 ص 233). ماخولیا گرفته و مصروع و گنده مغز زرداب خورده چون عسلی پیس چون زنار. سوزنی. گر نبودی جذب موش گنده مغز عیشها کردی درون آب چغز. مولوی
گنده دماغ. متکبر. سرکش: تو گنده مغز شعری و او گنده مغز شرع با وی به گنده مغزی همچون ترازویی. سوزنی. با آن دو گنده مغز بود حشر آن کسی کز دست دیو خورده بود کوکنار و بنگ. سوزنی (دیوان چ 1338 ص 233). ماخولیا گرفته و مصروع و گنده مغز زرداب خورده چون عسلی پیس چون زنار. سوزنی. گر نبودی جذب موش گنده مغز عیشها کردی درون آب چغز. مولوی